-
پسرک سر چار راه
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 18:05
ازپسرک فال فروش سر چارراه پرسیدن:چه میکنی گفت:به کسانی که در امروز خود مانده اند فردا را می فروشم.! وپسرک خورشید را در دفتر نقاشی خود سیاه می کشید ازاوپرسیدن:چرا خورشید را سیاه می کشی گفت:تا پدر کارگرم زیر آفتاب نسوزد.! وپسرک امروز، سر چارراه گل می فروخت ازاو پرسیدن: تو این دود و دم خفه نمی شی پسرک گفت:ولی من تو این...
-
حذر از عشق ندانم،نتوانم!
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:29
بی تو،مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق دیوانه که بودم. یادم آید: تو به من گفتی:ـ(( ازاین عشق حذر کن !لحظه ای چند بر این آب نظر کن، آب آیینه ی عشق گذران است،تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است٬باش فردا،که دلت با دگران است!تا فراموش کنی،...
-
داستان فرشته ای به نام مادر
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:27
کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند که شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟! خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن...
-
وتوکجایی امروز سحراب! تاببینی که آب راگل کردند!!
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:26
وتوکجایی امروز سحراب! تاببینی که آب راگل کردند!! درفرودست اکنون،کفتری می میرد در همان آبادی ، کوزه از آب تهی است آب را گل کردند… آن سپیدار بلند ، که فلان رود روان ، از کنارش میرفت ، زرد و قامت کج و پژمرده شده ، دگر آن درویش هم ، دلش از اینهمه ناپاکی این آب روان، بخروش آمده ، اما … خاموش است ، تا مبادا که همان خشکه نان...
-
رد پای خدا
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:25
یک شب مردی در خواب دید که با خدا روی شنهای ساحل قدم میزند. و از آنجا تمامی مراحل زندگیش را میدید. ناگهان متوجه شد که در مواقع شادی و خوشحالیش همواره دو رد پا روی ساحل است . جا پای خودش و جای پای خدا. اما در مواقع سختی و ناامیدی فقط یک رد پا بر روی شنها وجود دارد آن مرد با گلایه از خدا پرسید: چرا؟ در مواقع شادمانی من...
-
کنجشک و خدا
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:24
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب...
-
شعر۶
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:23
شما می تونید کتاب انجیل برنابا را از لینک زیردانلودکنید،بعد ازدانلود فقط کافیست رمز www.irebooks.com-www.ircdvd.com راوارد کنید تا کتاب براتون باز بشه به همین راحتی لینک دانلود: http://www.uploadtak.com/images/i7wq0mn7aelhny4fjt9.zip اگه سرعت دانلود شما پایینه می تونیداز طریق بزنامه ای که در یکی از پستهای وبلاگ قرار...
-
شعر۶
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:22
بادا مبارک در جهان 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما زهره قرین شد با قمر طوطی قرین شد با شکر ان القلوب فرجت ان النفوس زوجت بسم الله امشب بر نوی سوی عروسی میروی خوش میروی در کوی ما خوش میخرامی سوی ما خوش میروی بر رای ما خوش میگشایی پای ما از تو جفا کردن روا وز ما وفا جستن خطا...
-
شعر۵
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:21
چون نالد این مسکین 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را خورشید چون افروزدم تا هجر کمتر سوزدم ای عقل کل ذوفنون تعلیم فرما یک فسون چون نور آن شمع چگل میدرنیابد جان و دل جبریل با لطف و رشد عجل سمین را چون چشد عنقا که یابد دام کس در پیش آن عنقامگس کو آن مسیح خوش دمی...
-
شعر۴
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:20
آمد ندا از آسمان 1 2 3 4 5 6 7 8 9 آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله بانگ شتربان و جرس...
-
شعر۳
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:19
مهمان شاهم هر شبی 1 2 3 4 5 6 7 مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا بر خوان شیران یک شبی بوزینهای همراه شد بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون میچکد گر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهان آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من...
-
شعر۲
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:19
بگریز ای میر اجل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما از حملههای جند او وز زخمهای تند او اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی زین باده میخواهی برو اول تنک چون شیشه شو هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد بس جرهها در جو زند بس بربط شش تو زند ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن گر تیغ خواهی تو...
-
شعر۱
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:18
ای رستخیز ناگهان 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی در سینهها برخاسته اندیشه را آراسته ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را تدبیر صدرنگ افکنی...
-
حافظ۱۰
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:17
451 خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از دلم غم دنیا به در بری در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کزین گریوه سبکبار بگذری...
-
حافظ۹
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:16
401 چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من روی رنگین را به هر کس مینماید همچو گل ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین گفت میخواهی مگر تا جوی خون راند ز من او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود کام بستانم ازو یا داد بستاند ز من گر چو فرهادم به تلخی جان...
-
حافظ۸
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:15
351 حاشا که من به موسم گل ترک می کنم من لاف عقل میزنم این کار کی کنم مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم کی بود در زمانه وفا جام می بیار تا من حکایت جم و کاووس کی کنم از نامه سیاه نترسم که روز حشر با فیض لطف او صد از این...
-
حافظ۷
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:14
301 ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگهدار که من میروم الله معک تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک بگشا پسته خندان و شکر ریزی کن خلق را از دهن خویش...
-
حافظ۶
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:13
251 شب وصل است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه ولو آذینتی بالهجر و الحجر برآی ای صبح روشن دل خدا را که بس تاریک میبینم شب هجر دلم رفت و ندیدم روی دلدار فغان از این تطاول آه از این زجر وفا خواهی جفاکش باش حافظ فأن الربح و...
-
حافظ۵
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:12
201 شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند که زیرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند جفا نه پیشه درویشی است و راهروی بیار باده که این سالکان نه مرد رهند مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم شهان بی کمر و خسروان بی کلهند به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به...
-
حافظ۴
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:12
151 دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد به کوی می فروشانش به جامی بر نمیگیرند زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمیارزد رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتاب چه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درجست کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد چه...
-
حافظ۳
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:11
101 شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه باد آباد گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح به شرط ادب گیر زانکه ترکیبش ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند که واقف است که چون...
-
حافظ۲
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:10
51 لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است وز پی دیدن او دادن جان کار من است شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز که هر دل بردن او دید و در انکار من است ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو شاه راهی است که منزلگه دلدار من است بنده طالع خویشم که در این قحط وفا عشق آن لولی سرمست خریدار من است طبله عطر گل و زلف عبیر افشانش فیض...
-
حافظ۱
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:08
1 الا یا ایها الساقی ادر کأسا و نا ولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریک و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:02
عجب صبری خدا دارد! اگرمن جای او بودم . همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم. عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، بر لب پیمانه میکردم . عجب...
-
(سیب شیرین-دنیای تلخ)
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 11:44
( شیرین ترین عشق ) به نام خداوند بخشنده مهربان (۱) ستایش خداوندی را سزا است که پروردکار جهانیان است (۲) بخشنده مهربان است (۳) مالک روز سزا و جزا است (۴) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم (۵) ما را به راه راست راهنمایی فرما (۶) راه کسانی که بدانان نعمت داده ای، نه راه آنان که بر ایشان خشم گرفته ای،و نه...